535اُمین

امروز، مامان گفت چرا غمگین‌ام .. بابا هنوزم ذوق می‌کنه درسم خوبه { :) } .. خواهرم با لبخند تائید می‌کنه کارهامو .. مامانی می‌خنده و ستاره تو چشاش روشن میشه .. خاله محکم بغلم می‌کنه .. دایی لبخند پهنی ب صورتم میزنه و پسردایی کوچیکه توی بغلم می‌افته ..

حالِ تو چطوره بی‌وفا؟ همه یه چیزی گفتن، یه حرفی بزن! اخم منو باز کن ..

پ.ن: یکی که یادم نیست کدوم بلاگر بود، بهم گفت چندتا پستِ پشت‌سر هم یعنی .. حالِ آدم خوب نیس .. راست میگفت واقعا ..

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان