554اُمین

آدمی احساساتی نیست .. فکر نمی کنم از شعر چیزی بداند .. اتاقش را ندیده ام ولی اطمینان دارم و ب حس ششمم قسم می خورم ک ژل حالت دهنده مو ندارد .. ب صورتش ک نگاه کنی انبوه موهای تیره اش را می بینی ک حالت دار بالای سرش پیچ و تاب خورده .. موهایش مشکی ست یا شاید قهوه ای؟ جز مادرش کسی نمی داند .. صدایش آرام است جز وقتهایی ک احساسش بگوید می تواند ب کسی اعتماد کند .. مذهبی نیست شاید هم هست! .. دوست دارم یکبار نماز خواندنش را ببینم .. همبازی های بچگی اش را نمی شناسم ولی می دانم الان، آدم تنهایی ست .. از آن تنها بودن هایی ک روی یک تاب با طناب و متکای سفید بنشیند و حواسش نباشد او را صدا کرده ای .. از آن آدم هایی ست ک دوست داری زیاد برایت حرف بزنند .. از آنهایی ک هیچوقت تن صدایشان را نفهمیدم .. ک دوست دارم شعر بخوانند .. ک دوست دارم بغض کردنشان را ببینم .. ک رویشان تعصب دارم .. ک ثابت کنم دخترها هم رگ غیرت دارند ک در گلویشان بجای باد کردن، گیر می کند و بغض می شود .. از آن آدمهایی ک جرات پیشنهاد کردن یک آهنگ بهشان را نداری .. همانی ست ک حتی اگر قبل از سی سالگی اش، موهایش جوگندمی نشود باز هم او را دوست خواهی داشت .. ک اگر بلد نباشد شعر بخواند، فقط لبخند بزنی .. آن آدمی ک بجای قصه ی لیلی و مجنون برایت حکایت نقل کند و خوابت ببرد .. همان ک ترس داری در آینده اسمش برود روی فرزندت .. خدا نکند جشن عروسی اش دعوت شوی واگر هم این اتفاق افتاد، لااقل ای کاش آن زمان ریمل ضدآب داشته باشی .. از آن آدم هایی ست ک حتی جرات سلام دادن بهشان را هم نداری .. ک ب قرمز می گوید قرمز و ب جگری هم می گویند قرمز .. از آنهایی ست ک بزرگترها ممنوعشان می کنند .. باید دلت را خوش کنی ب یک درصدی ک ممکن است او را روزی در خیابان ببینی .. و ذوق کنی از احتمال اینکه شاید ب نظرش خانوم بیایی و یکی از گزینه های روزی میز آشپزخانه شان در بیست و خورده سالگی اش، تو باشی .. دوست دارم بدانم با بیتهای مولانا گریه کرده؟ بر سره لازانیای پر از پنیرپیتزا با دیگران دعوایش شده؟ .. دلش برای کلاغها سوخته؟ .. دوست دارم از او بپرسم ک مثل من از چشم بچه های یتیم خجالت می کشد؟ برای غرور خوردشده ی یک پدر گریه کرده؟ .. آدم هایی ک نگاه احمق دارند را دوست دارد؟ .. یا دلش می خواهد موی دختربچه ها را ببافد؟ .. دوست دارم بدانم دختر موردعلاقه اش کیست و او را بشناسم و ب اندازه تمام بچه های پرورشگاهیه پس زده شده، بغض کنم .. حتی دوست دارم یکبار در گوشم بزند تا تمام عمر احساس کند از من شرمسار است و بدهکار! حتی ب اندازه ی یک عذرخواهی .. کاش میشد ک بگویم ته ریش بگذارد و کسی کاری ب کارم نداشته باشد .. کاش دفترچه خاطراتم را ب دستش می دادم و می گفتم برایم یک خاطره دو صفحه ای بنویسد و سوگند یاد می کردم ک بعدها ب خانومش نشان ندهم .. و چه خوب میشد اگر اسمم را ده بار پشت سر هم صدا می کرد تا بفهمم چجوری صدایم می کند .. مجبورش می کردم ب تمام حرفهایم گوش دهد و هرچه را دوست داشتم و نداشتم برایش می گفتم تا یادش بماند و هربار هر زنی ک خانومش خواهد شد، ظرف بادمجان را جلویش گذاشت یادش بیاید از این غذا بیزارم .. ک اصلا موی سیاه دوست دارد؟ و این نکته را ب او بگویم ک تارهای سفیده پراکنده و اندکی لابلای موهایم دارم .. اصلا قده بلند دوست دارد؟ از پرحرفی هایم خسته نشود!؟ .. کاش میشد از او پرسید ک عادت دارد صبح ها یک لیوان آب بخورد؟ نان و پنیر و هندوانه جلوی دل ضعفه عصرهایش را می گیرد؟ شربت گل سرخ دوست دارد؟ .. کاش اجازه می داد برایش غذایی بپزم .. ک دلم می خواهد بفهمم مثل من عاشق هدیه دادن است؟گل دوست دارد؟ .. و دست ب دامن سجاده سبز رنگم بشوم ک روزی از شعر خوشش بیاید، بگردد، مرا پیدا کند و آرزویش این بشود ک مخاطب نوشته هایم باشد .. ولی از شعر چیزی نمی داند .. از من چیزی نمی داند .. از کلمه های کوتاه خوشش نمی آید .. از من خوشش نمی آید .. از عشق خوشش نمی آید و این منه سه حرفی را می رنجاند ..

پ.ن: حوصله تان آمد این متن را بخوانید ک بدجور ب دله لعنتی ام نشسته ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
یکی دیگر
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۰۲:۱۴
پسر بود این شخص؟؟؟

پاسخ :

قضاوت این پست ب عهده خودتون
تبارک منصوری
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۰۲:۳۴
*آدم هایی ک نگاه احمق دارند را دوست دارد؟* :)
خیلی قشنگ بود...همش

پاسخ :

ممنونم
younes noori
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۱۲:۳۷
خواندنی بود سپاس

پاسخ :

ممنون
Nasim dew
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۰۳
بسیار عالی آجی خانوم

پاسخ :

{گُـل}
نیلوفر قاسمی
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۱۸:۴۱
به دل منم خیلی خیلی نشست♥

پاسخ :

:)
ثمین ...
۱۰ ارديبهشت ۹۵ , ۲۰:۱۰
عالی بود سما :)


پاسخ :

مرسی خانوم‌گل
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان