558اُمین

بهار ک دیگر غم نداشت .. مگر نه؟ .. مراسم های حرص خورانمان برای پاییز است و عصر جمعه .. اشک‌های دمِ مشکمان برای لحظه جدایی ! .. هیچ آدمی در بهار نمی‌رود! .. همه آدمهای عاقل کنار جفتشان می‌مانند .. با هم ب توچال و دربند می‌روند.. بستنیِ نارنوش می‌خوردند و انگشت‌های پفکی‌شان را ب صورت یکدیگر می‌زنند .. غم هم برای جمعه است ک به بهانه دعوا با مادرت، بنشینی و های‌های گریه کنی، شرمنده می‌شوم وقتهایی ک مادرم بخاطر کار نکرده از من عذر می‌خواهد و ضجه می‌زنم .. دلتنگی برای بعدازظهرهای بارانی‌ست .. وقتی آسمان سینه‌اش را با سرفه‌ای صاف می‌کند و از پشت پنجره ب دویدنِ پسربچه‌ی همسایه نگاه می‌کنی و کیفی ک بالای سرش گرفته .. همان لحظه دلت از طبقه دوم آپارتمان پایین می‌افتد .. با شتاب یک متر بر مجذور ثانیه روی آسفالت زوار دررفته می‌افتد و آدم‌های چتر ب دست، با تعجب ب پنجره اتاقت نگاه می‌کنند .. دلخوری برای وقتی‌ست ک ب دوست زبان‌نفهمت بگویی تکیه کلام‌های خوب‌جانت را بکار نبرد، آهنگهای موردعلاقه‌اش را پِلِی نکند و ترا دقیقا ب پارکی ک در آن برایش جشن تولد گرفتید، نبرد .. ولی ببرد! بگوید! پِلِی کند! .. حالِ بد برای بهار نیست .. برای وقتهایی ک آفتاب تا سلولهای خاکستری رنگِ مغزت رفته نیست .. اصلا با عقل جور در نمی‌آید ک وقتی بابا ب دستت یک قاچِ شتُری هندوانه داد، بغض کنی .. دیوانه! احمقانه است ک بعد از یک سال دیدن دوباره‌ی پنکه‌ی قدیمی درون اتاقت، دلتنگ شوی و دلتنگی‌ات ب احدالناسی ربط نداشته باشد! .. نمی‌شود .. بارها فکر کرده‌ام! .. نمی‌شود برای کسی ک هیچوقت نبوده، دلتنگ شد .. نمی‌شود مزه بستنی شکلاتی را ک با هم نخوردید، زیر دندان حس کرد .. نمی‌شود ب یادآورد بطری آبی را ک هیچوقت روی سرش خالی نکرده‌ای .. خانوم! احمقانه است ک در یک روز گرم بهاری - ک بی‌شباهت ب تابستان نیست - دلتنگ شوی .. دلت بخواهد باران ببارد و در لاک خودت فرو بروی .. خفه شو .. قاشقِ چوبی را بردار، سیب‌زمینی‌ها سوخت !


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
محبوبه !!
۱۳ ارديبهشت ۹۵ , ۲۰:۰۸
به نظر من می شود برای کسی که هیچوقت نبوده دلتنگ شد
ثمین ...
۱۴ ارديبهشت ۹۵ , ۱۲:۰۲
چی بود این !!!

معرکه بود ...

پاسخ :

{ گـُـل }
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان