زنها همیشه در خیابان، فروشگاه، کتاب فروشی یا هرجای دیگر، یک چیزی به شال، چادر، دنبالهی مانتو یا آستینشان گیر میکند. شاخهای از یک بوته شمشاد، بیسکوئیتهای ردیف شده، کارتپستالهای اجقوجق، گلهای شمعدانی و دستگیره در، بند میشوند به جیبِ مانتوی بلندت تا بیاید خانه. تا کنارت باشد. تا جای خالیِ کسی را حس نکنی. تا با هم گریه کنید.
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com