.

گاهی وقتها انتظارات بی جایی از آدمها دارم. مثلا انتظار دارم به حرفشان عمل کنند. که وقتی میگویند «تسلیم! سعی میکنم ادم خوبی باشم»، باورشان میکنم. آنقدری که با خیال راحت به همه میگویم «نگران نباشید! او یک‌فرشته شده که دور و برش پر از رنگین کمان و اسب تک شاخ است.»

یا مثلا رفتار آدمها را باور میکنم. حتی اگر لحظه‌به لحظه تغییر کند، هر لحظه اش را باور میکنم. اینکه در یک لحظه دوستم داشته و لحظه بعدش فقط بنظر او بامزه بوده ام.

که وقتی میگوید یادم باشد برایت آن داستان را بخوانم، واقعا بخواند و بفهمد که بعد از آن هروقت سمتم برمیگردد، منتظرم که حرفش را با یکی بود و آن یکی هم نبود شروع کند.

شاید اشکال از من است. شاید وقتش رسیده باور کنم صادق تر از گلها وجود ندارد. که وقتی یادت میرود آنها هم هستند، خشک میشوند .. که مجبور میشوی از ده نفر بپرسی کدام گل آفتاب مستقیم میخواهد و کدام قطره مخصوص را؟ ببین! خشک میشوند! راست میگویند ..

شاید برداشت من از آدمها اشتباه بوده. 

بروم به گلهایم برسم.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان