گنجشک لالا..

".... یه روز از در خونه اومد توو .. مستقیم رفت توو حموم .. صندلی که وقتی بچه بود مینشست روش رو گذاشت زیر دوش و آب رو باز کرد .. و تا آخر عمرش همونجا موند ..
تموم آدمایی که مسبب این اتفاق بودن، انقدر گریه کردن تا از اشکشون تموم درختایی که قرار بود آبیاری بشن و بخاطر اون دختر نشد، سیراب شن .."
"خاله این واقعی بود؟"
"خوب بخوابی خوشگل خانوم"
مستقیم میرود تووی حمام .. مینشیند روی صندلی بچگانه و شیرآب را باز میکند ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان