اون حتی دلش نمیخواد غذا بخوره .. ولی بخاطر تو دلش میخواد تو زندگی بعدیش یه آدم دیگه بشه و واقعا بهت نزدیک بشه .. اون میخواست سالگرد "نشدنی ترین اتفاق دنیا" رو با هم جشن بگیرید .. همون "من و تو با هم حالمون خوبه" رو .. ولی تو اونقدر محالی که انگار یه قرار ملاقات روی ژوپیتر داشته باشی ..
تو حتی روحت هم خبر نداره داستان از چه قراره .. این قضیه رو بدتر میکنه ..
تو حتی روحت هم خبر نداره داستان از چه قراره .. این قضیه رو بدتر میکنه ..