وقتی شکستی از عشق، عاشق شدی دوباره / ندونستی محبت خریداری نداره

من بخاطر تو از حصار امنم خارج شدم. سیم خاردارها آروم جابجا کردم .. دورتر کشیدم .. ولی مگه تو سرابی که هر چی جلوتر میام، نیستی. 

نمی‌خوام بیام وسط راه و ببینم هم تو نبودی از اول، هم من دیگه حصاری ندارم .. نمی‌خوام تنها بمونم. نمی‌خوام بی دفاع وایسم اون وسط.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
عاشق بارون... ⠀
۱۷ تیر ۰۱ , ۱۴:۵۶

قشنگ بود پستت. احساس همذات پنداری کردم باهاش! :))

عاشق اون جمله ات شدم! ولی مگه تو سرابی که هر چی جلوتر میام، نیستی!

پاسخ :

:)
از دل برآید که بر دل نشیند ... 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان