مثل آهنگ می مانیم .. بعضی ها با خواندمان می گریند .. بعضی می خندد و گاهاً می رقصند .. و اگر من خودم را می خواندم .. مثل همان دختر ساکت گوشه سالن بودم که به لولیدن آدمها در هم نگاه می کند و پای سیب اش را می خورد ..
+ تیغ؟ ..
ــ درد داره
+ قرص؟
ــ احتمال برگشت داره
+ سقوط؟
ــ ممکنه قطع نخاغ بشم
+ ماشین؟
ــ ها؟
+ سوار پراید شو .. ملکوتی میشی
پ.ن: بی هزینه .. مرگی آرام را تجربه کنید
کاش نگاه آدمها را میشد تایپ کرد !
+ آنوقت هزار پی نوشت داشت و هزار حرف! و معروف ترینشان .. "نرو" بود .. یا "دوستم داشته باش لعنتی!"
گاهی وقتها .. بجای دلتنگ شدن واسه آدمهایی که می دونم وقتی به نفعشون نباشه سمتم نمیان، دلم واسه خودم تنگ میشه .. شده تا حالا دلت واسه خنده های خودت تنگ بشه؟ دختر جون! دلتنگ شو .. پسر! دلتنگ شو .. ولی نه واسه آدمهای بی لیاقت .. دلتنگ شو واسه حالِ خوبت .. واسه خنده هات .. واسه شیطنت هات .. و مثل اون موقعها که دلتنگ طرف می شدی و سه سوتِ خودتو بهش می رسوندی .. الان هم سریع حاضر شو .. عزمت رو جزم کن .. سه سوتِ شاد شو .. و بلند بگو گور بابای اونایی که آزارم میدن .. گور بابای غمی که بیخیالت نمیشه و مثل یه مزاحم تلفنیِ سمج، مدام توی گوشت زنگ میزنه .. گور بابای دلتنگیت واسه آدمهای نامرد .. گوربابای اشکهایی که اگه جمعشون کنی آب کل ماه ات رو تامین میکنه .. گوربابای حرفهایی که تو دلته و نگی بهتره .. گوربابای آدمهایی که ذات کثیفشون رو می شناسی ولی لبخند می زنی و می گذری و .. گوربابای خر درونت که این روزها خیلی دور برداشته ..
پ.ن: اینه :)
پ.ن2: عروسیه دایی کوچیکه باشه آخرهفته .. حال نداشته باشی .. حس عروسی نباشه .. و ناخنت بشکنه .. مهم نیست برام ولی حرصم در اومد ..
از حس مزخرف تنهایی تا دلتنگی ای که می دونی باید تحملش کنی ، استرسی که توی بندبند وجودت رخنه کرده ، گیاهی که دم می کنی و بینی ت رو کیپ می کنی تا بوش رو حس نکنی ، پیدا کردن عکس زیبایی برای پروفایلت ، شک کردن به انسانیت آدمها و اینکه کی میخوان دست از این کارهاشون بردارن ، فکر کردن به اینکه چرا یک لحظه نمیشه با آرامش نوشت ، ناهار تکراری و بی مزه ای که ساعت چهار بعدازظهر می خوری و پیاله ای پر از ماست که باید دور ریخته بشه چون با مزاجت جور در نمیاد ، افتادن گوشیت روی سرامیکها و داغون شدن قابش ، اس ام اس های عزیزترین و حسی که بهت دست میده ، زل زدن به صفحه مانیتور و پوزخند زدن ، چایی پررنگ و لیوان دسته دار ، هلوهای چیده شده ای که محصول یه جای بزرگه که دل خوشی ازش ندارم ، دلگیر بودن از گلی که حتی داشتن تیغ هاش هم دست خودش نیست ، بغضی که با شنیدن آهنگ بیخیال از قمیشی سر باز میکنه و فقط به دو قطره اشک ختم میشه و حرصت بخاطر اینکه چرا دوباره قوی میشی؟ چرا میگی اینم می گذره؟ چرا انقدر بی تفاوتی؟ دختر! دور و برت رو نگاه کن .. نابود شد .. تموم شد .. چرا گریه نمی کنی؟ چرا لبخند می زنی؟ چرا دلت برای شیطنت کردن تنگ شده لعنتی؟ ، سکوت پشت تلفن و اصرار زیاد برای گفتن "کاری نداری؟" ، خسته از خودت و بقیه .. و پرسیدن هزارباره ی این سوال که "آخرش چی میشه؟" .. عصبانیتی که داری و مطمئنی اگه کسی فقط یکم سعی کنه که نزدیکت بشه ، حالشو می گیری .. و زیرلب زمزمه کردن: بیخیال حرفهایی که تو دلم جا مونده .. بیخیال قلبی که این همه تنها مونده ..
تارهای سفید بین موهامو دوست دارم .. میگن ارثیه .. مهم نیست .. مهم اینه که قشنگه :)
پ.ن: تعدادشون زیاد نیست ولی مثل برفن روی سر دختری از جنس زمستان :)
تصور کنی دوستت دارد .. حواسش به توست .. با دیدنت هول می شود .. سر حرف را باز می کند و تو به خیال خودت او را در خماری بگذاری .. چشمانت را باز کنی .. ببینی نگاهت نمی کند .. غم انگیز است .. نه؟
+ احمقانه ترین فکر، این است که "دوستم داره حتما!" .. اون حتما آخرش کار دستت میده .. الکی خودتو امیدوار نکن.. بجاش حستو کنترل کن .. مثل ضربان قلب که ریتمش یک نواخته .. پایین هم اومد .. عیبی نداره .. فقط .. بالانره! جونِ مادرت! وگرنه .. سرویس میشی ..
+ قوه تخیل .. دردسر سازه .. مدام فکر می کنم به چیزهای خوب .. چشم هامو باز می کنم .. همون مزخرفی که بوده .. هنوز هم هست ..
همه ی دخترها یا شاید بشه گفت .. اکثرشون .. منتظر یه .. الان میگی "شاهزاده سوار بر اسب سفید"؟! .. ولی نه! .. منتظر یه مرد چهاشونه و قد بلندن .. اخلاقش دیگه بستگی به خوده دختر داره .. بعضیا فرد شوخ رو میپسندن و بعضیا .. اخمو رو! .. ولی گاهی .. طرف نه زیاد قدش بلنده .. نه خیلی هیکلی .. زیاد هم جذاب نیست .. ولی .. به دل میشینه .. توی پسرا هم همینه؟! .. آقایون؟! میعارهای یه مرد در مورد یه فرد ایده آل چیه؟! .. فضولی کردن .. شیرینه :)

{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com