تحمل ندارم دوباره به قرآن.

وی طاقتش تمام شده. از صورتش معلوم نیست؟
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

maby you should know that

بزرگی سیاه از من گرفتت* .. هیچی فقط خواستم یادآوری کنم.


*علیرضا آذر
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

هیچکدوم. لو رفتی بیچاره.

فکر کردم حواسش نیست. اجازه دادم یه قطره اشک بیاد پایین ببینم چه غلطی میخواد بکنه. که سریع گفت چی شده؟
بین "عوارض قرصهای سرماخوردگیه" و "خیلی خوابم میاد" کدومش کمتر از اون یکی مزخرفه؟ که همونو بگم.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

ولی تو دور نشو. خوشم نمیاد.

آدمهایی که دردهای مثل هم دارند سعی میکنن از هم دور بمونن. ضعف ها رو قایم کنن تووی جیب پالتوی قهوه ایشون. که مجبور نشن با لبخندی که "میدونم چه مرگته چون خودمم مث توئم" روبرو بشن .. ولی تو دور نشو. خوشم نمیاد.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

گفتم شاید کنجکاو باشی.

در حال حاضر یه موجود غمگین ژولیده بی حوصله ام که گلوش میسوزه و نشسته روی مبل روبروی در.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

قرص ضدتهوع نداری؟

وقتی یه نفر رو با یه اسم خاص من درآوردی صدا میکنی، دیگه هیچکس رو اونجوری صدا نکن. آدم بدش میاد .. یعنی .. من .. بدم میاد خب.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

دلم میخواد برم توو بالکن.ولی "چشم" زیاده.

خدا اون روز رو نیاره که تنهای تنها بشم. یا بیاره و وسط راه ولش کنه .. جاش بذاره .. پرتش کنه توو مریخ ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

روا داری که من غمگین نشینم؟

وقتی همو دیدیم یادم بنداز که بهم بگی دوستم داری.
در همین حد چرت و نشدنی.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

تا همین حد "فرهادی طور"

آخر قصه شان اینطور تمام شد که .. "آن دو دردهای مشترک زیادی داشتند. اما همین کافی نبود."
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

درس زندگی هم میداد.

نامبرده توانایی "اصلا برام مهم نیست ولی الانه که بزنم زیر گریه" را بطور اکتسابی از محیط و تحت شرایط دوست نداشته شدن توسط فلانی، بدست آورده بود.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان