رو پشت بوم هاجر ..

بالاخره داره بارون میاد .. مث اینه که یه دفعه برگردی به آدم لبخند بزنی ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

آرزوهای یک "وی"

"وقتی میشه با فیلم و کتاب و موسیقی از این جهان دور موند .. چرا باید نزدیکش بشم؟" .. روی تخت خود کپک میزند ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

حالا هی بقیه باور نکنن ..

کاش اونقدر که تموم شدن حجم بسته مهم بود، بقیه هم برامون مهم بودن تا از هم میپرسیدیم " ببینم .. چقدر دیگه میتونی این زندگی کوفتی و پر از تنهائی و فیلم و موسیقیت رو تحمل کنی؟"
و میگفت هیچی
و میشد یه کاری کنی ..
شاید به همینجا که میرسه، همه چی خراب میشه .. چکار میتونی کنی؟
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

وی تمام دلیلها را بررسی میکند ..

من حتما تووی زندگی قبلیم آلارم ساعت هفت صبح روز شنبه ات بودم .. وگرنه چرا انقدر نامهربونی؟
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

جور و جفا توانی .. ولی مکن یارا

"غم و غصه ها رو میکشید توو خودش .. عین دستمالهای توو کشوی آشپزخونه که میندازی رو کابینتها .."
دهنش را میبندد .. چرا دوباره ازش تعریف کرد؟
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

کاسه صبره .. دیگ که نیست ..

وقتی ناراحتی، حق انجام بعضی کارها رو به خودت میدی .. ولی از شانس بد ما همون لحظه یه نفر داره با خودش میگه "بخدا اگه بد رفتار کنه .. حرفی بزنه .. دیگه تمومه" ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

با هیچ چی هم حل نمیشه

" نامبرده به درک عمیقی از تنهایی رسیده بود .. "

از rich man متنفره و دیگه هیچوقت زودتر به کسی سلام نمیده .. دیگه سعی نمیکنه با کسی شوخی کنه و به همون رویه ی قبل خودش ادامه میده ..
همون رویه ی " سرت به کار خودت باشه .. دلت بحاله گنجشکا بسوزه که زره ندارن .. فیلمتو ببین و آهنگ گوش کن .. جلوی دلشوره ت رو بگیر و منتظر نباش .. از حرفها و کارها هیچ برداشتی نداشته باش و برگرد به دنیای جادویی که یه نسخه دیگه از خودت هر روز باهات حرف میزنه .. "
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

یه وقتی که حالمون خوب باشه

کاش مثل این فیلما، گوشه کادر مینوشتن "چندسال بعد" ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

....

گلهای گلایول، تیرگی این غمو پاک نمیکنه ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

فتوسنتزکننده ای که تووی غذایت نیست ..

فکر نکن که با پاک کردن آرشیو پیامها، پاک کردن آهنگها، سپردن به بقیه که ازش حرفی نزنن، نپوشیدن بعضی مانتوها و نرفتن به اون کافه ها میتونه کمکت کنه فراموش کنی ..
تو هنوزم توی ماکارونی، قارچ نمیریزی ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان