744

من و خودم حالمان خوب نیست. همه کارهایمان مانده. حوصله نداریم و گرسنه‌ایم. عاقبت، همه دست به کار می‌شوند. عروس، تکانی به کمرش می‌دهد و از گلدانش بیرون می‌آید و بدونِ اعتراض به حرفهای مادرشوهر، آب‌پاش را پر می‌کند و توی حلقم آب می‌ریزد. شیشه پاک‌کن از کابینتِ زیرِظرفشویی بیرون می‌آید و روزنامه‌ها را روی صورتم می‌کشد. قابلمه، دستم را گرفته و می‌اندازدم توی دیگ. کسی دارد با پارچ، آب جوش می‌ریزد روی صورتم. کسی دارد من و خودم را غرق می‌کند.


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان