832

من آدم‌های مشکی پوش رو دوست دارم. اصلا همین مشکی! دوستش دارم. همین‌که مامان دیگه نمیگه «مگه می‌خوای بری مجلسِ عزا؟» یعنی رنگِ مشکی خوبه. دقت کردی؟ خیلی چیزای دیگه هم خوبن. همین بوی نارنگی بعد از یک سال. نمک پاشیدن روش و طعمِ ترررشش. همین آسمونِ مشکی پوش و خسته. دلم واسه همه اینا تنگ شده بود. ولی همه چیز مثل پارسال نیست. حتی خورشت‌نذریِ فاطمه‌خانوم هم مزه پارسال رو نداره. هیئت دیگه از کوچه‌مون رد نمیشه. مسجد محل‌مون نوحه نمی‌ذاره. سی‌دیِ نوحه گم شده و فقط «عمو عباس» رو رووی صفحه دارم. برخلاف پارسال، کسی دور و برمون نیست. دلم واسه خیلیا تنگ شده. ولی یه چیزایی هم همونطور دست نخورده باقی مونده. مثل اینکه خبر ازت ندارم. هنوزم از اون لایه‌ای که روی شیرکاکائوی داغ درست میشه بدم میاد. هنوزم تووی مصلا نوحه می‌خونن. هنوزم از اولِ محرم، دلم تنگه. مثل پارسال، مثل دوسال پیش، مثل سه‌سال پیش، هنوز خبرِ علم بلند کردنت به گوشم نرسیده.

هنوزم مثل تموم سال‌های قبل، منتظرم توو یه هیئت ببینمت.


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان