ــ تا حالا رفتی بین ابرا؟ نه؟ خُب، ببین اونها هیچی نیستن. منظورم اینه که دستتُ دراز کنی، هیچی گیرت نمیاد. ابرا منُ یادِ تو میندازن. یادِ «هیچی» گفتنهات. اونا هیچی هستن! ولی وقتی جمع بشن، میشن ابر. ابر چکار میکنه نازلی؟ مثلِ الانِ تو. گریه میکنه.
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com