با آخرین پول توی کیفت یک آدامسِ گران قیمت میخری و یکی از بسته هایش را بدون آنکه نصف کنی و نیم دیگرش را با دقت بقچه پیش کنی و توی جعبه کاغذی اش سُر بدهی، توی دهانت می اندازی و می چرخانی .. می چرخانی .. از این طرف دهان به آن طرف .. مثل لاستیک زیر داندان هایت شکل می گیرد و زیر زیرکی و بعد از یک نگاه هول هولکی به اطراف که "کسی حواسش نباشه" آرام بادش می کنی و توی دهانت می بری و می ترکانی اش .. ذوق می کنی و می جوی .. می جوی .. می گویند برای تقویت فَک و محکم شدنش خوب است .. باید قوی اش کنم .. کُلی حرف دارم با تو .. توی خیابان راه می روم و آدامس گران قیمت می جوم و دوست دارم از دهانم بیرون بیاورمش و با نوک انگشت توی چشم بقیه کنم و قیمتش را بگویم!! .. باید بجوم .. حرف دارم .. خیلی زیاد .. و شاید توی یک جمله خلاصه شود مثلِ .. دوستم داری؟ .. می جوم و حرف مامانی را از ذهنم دور می کنم که "دختر تو خیابون که آدامس نمیخوره" .. زشته! چون دیگه خانوم نیستم .. ببینم! اگر خانوم نباشم .. سرسنگین نباشم .. به حرفم گوش می کنی؟ .. می جوم ..
پ.ن: خسته شدم از بس ک هرکی طرفم آمد دلش گیرِ شخص دیگری بود ..
پ.ن2: نیمه مردانه ام می گوید ملالی نیست
نیمه زنانه ام های های گریه می کند ..