به خواب نیز نمی‌بینمش .. چه جای وصال *

باور کنی یا نه .. توی شهر که هستی، حست می‌کنم. امروز بین اکسیژن و نیتروژن هوا، یک مولکول رفت توی ریه‌ام که قلبم با بغض داد زد بوی عطر تو را می‌دهد.


*حافظ

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

آدرین برودی چه خوش گفت.

باید یه سری پیش نیازها و آموزشها قبل از اینکه کسی بخواد پدر یا مادر بشه برای افراد قرار بگیره.


Detachment

2011


+ فیلم امروز .. بین روزمرگی ها

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

گویند که یارِ دگری جوی و ندانند / بایست که قلب دگری داشته باشم *

هی می‌خواهم خودم را از تو بگیرم. بدانی بدون من چه می‌شود و به رویم‌نیاوری هیچ چیز خاصی نمی‌شود. به خودم قول میدهم جواب حرفهایت را سرد بدهم. دیر نگاهت کنم‌. نخندم. از سیر تا پیاز روزم را برایت تعریف نکنم. برای یک لقمه بیشتر سالادالویه از سر و کولت بالا نرم. ولی ته تهش برگشتی گفتی تغییر کرده‌ام و اینطوری بیشتر بهم می‌آید. خیلی نامردی. یک لقمه بیشتر سالادالویه چی بود که تغییر بهتری محسوب شد؟


*عماد خراسانی

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی

هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای/ با هر قدم که دور شدی، استخوان شکست *

مسئله اینه که من نمی‌تونم مثل تو حمایتت کنم. بلد نیستم مثل خودت پشتت باشم. سینه سپر کنم برای بدخواهات. صدامُ بندازم توی کله‌م و بگم ناراحتت نکنن وگرنه ... یه مسئله‌ی دیگه اینه که بعد از "وگرنه" حرفی ندارم. کاری از دستم برنمیاد. ته تهش بیام آستین پیرهن سبزآبیتُ بگیرم بکشم سمت خودم و بگم "جون من خودتُ اذیت نکن" و از کی تا حالا جونم برای تو مهم بوده؟


* احسان افشاری

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی

قطره باشی قد دریا میشم

اگه غرقم بشم
تورو به ساحل میرسونم

از قفلی این روزام
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

سر صبی آخه؟

اینکه تو این وضعیت و این حجم از اطلاعاتم رفتم منابع  کنکور ارشد رو نگاه میکنم نشون میده چقد خرم و خوش خیال و بازم خر.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

من جمله خودم.

آدم هایی که اعتقاد به معجزه دارن .. آخرش بدجوری زمین میخورن.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

یادته میخواستی باهم فرار کنیم؟

جدای از اینکه یه مدت زمان طولانی دوستت داشتم .. شبیه همیم واقعا. دلیل گریه هات رو بگو .. دلیل گریه هام رو میگم. میشه اولین تفاهممون.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

خلاصه که زندگی سخته.

شده توی هر تصمیمی که میخواین بگیرین مجبور باشین همه رو در نظر بگیرین؟ اینکه به واکنش هر کدومشون به کارت فکر کنی، بعد فکر کنی موقع واکنششون کدوم یکیشون هست که بشنوه حرف اون یکی رو؟ بعد در جوابش ممکنه چی بگه. بعد تو باید یه جمله از قبل اماده داشته باشی که موقعیت رو کنترل کنی. بعد اگه کسی حرفی زد که تو پیش بینی نکردی، چکار باید بکنی؟ بعد اگه یکیشون واسه اون یکی دیگه تعریف کنه و تو با اون هماهنگ نکرده باشی چی. بعد برنامه بریزی کِی و کجا بگی که تنها باشه یا فلانی هم باشه؟ تنها باشه بهتره یا با یکی دیگه؟ نمیدونم .. شاید من دارم زیادی شلوغش میکنم و همه از این مشکلها دارن.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

از معضلات دوست داشتن دیگری

اگه دنیا به نصف خوشگلیِ خنده های تو بود، جای خیلی بهتری میشد.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان