نگاه گربه شرک


پ.ن: وقتی نگاه مُنگی ات هم دلشو نمیلرزونه :|

پ.ن2: دوستت دارم ولی .. یا .. ولی دوستت دارم؟!

پ.ن3:شیرین تر از این رابطه جایـــی نتوان دید

وقتی که میــان ِ من و تو هــِی شکرآب اســت

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

حتی اسم "وقت گذرونی" هم براش زیاده

یه دقیقه اون آرایشت رو پاک کن و موهای بافته شده ات رو بده داخل .. لحن حرف زدنت رو هم عادی کن .. ببینم باز این پسری ک ادعا میکنه دیوونته ، ب پات میشینه یا نه؟ شما هم یه دقیقه اون ماشینتو بزار تو پارکینگ بمونه، تیپ اسپرت مارک هم نزن! و توی اولین قرار فقط به یه بستنی قیفی مهمونش کن .. خیلی خیلی افتضاحه اگه بعدش همدیگرو ترک کنید .. 


پ.ن: عشق؟ چی میگن اینا؟! ..


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

زشت اونیه ک باعث شد اینطوری بشی ..

بعضیا میگن .. نه خیلیا میگن! خیلیا میگن ک حرف زشتیه و نزن و از تو بعیده و فلان و فلان و فلان .. چرا مردم نمیفهمن آدمی ک جلوت ایستاده اونی نیست ک توی اعماق وجودشه .. وقتی یکی در حقت نامردی کرد .. وقتی یکی پدرتو در آورد .. بنظرت آدم میتونه بره یقه اشو بگیره؟ یه دختر میتونه بره جلوی در دانشگاه طرف یا محل کارش یا اصلا خونه اش وایسه و منتظر شه بیاد بیرون و بزنه تو گوشش؟ یا نه! زنگ بزنه و آبروشو ببره؟ پسر میتونه!! پسر میتونه از روی دروغ هم ک شده آبروی دختر رو جوری ببره ک از خونه پرتش کنن بیرون و میگن حتما پسره یه چیزی میدونسته! ولی اگه دختره همچین حرفی بزنه میگن عقلش قد نمیده! نمیفهمه .. پس نگو حرف زشتیه .. گاهی باید خودتو با گفتن زیرلبی همین حرف زشت آروم کنی .. هرچقدر بد .. هرچقدر هم ک قباحت داشته باشه .. اون دل لعنتیت آروم میگیره ک نمیتونی تلافی کنی .. پس .. نگو زشته!


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

کو کو؟ کوکو :)

روزهایی ک بابا نیست خیلی بده .. 

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

یه دقیقه بیا!

یه سری حرف :)

خواستی بخون ..

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

شعر هم عالمی دارد برای خودش!

همه اش غمگین و مدهوش و بی اعصاب؟ به توچه!

همه وقت ، رمان و موسیقـی و دعواست؟ به تو چه!


آخرِ ندانستم خوب و خانومم یا که نه!

مثل برج زهرمار رفتارم است؟ به تو چه!


چشمانم قرمز است؟موهایم ژولیده؟

حال من خوب نیست و سودایی ندارم؟ به توچه!


لعنتی، پاشو و نعشت را ببر ..

چشمانم کشته داده است خیلی؟ خب به توچه!


مغرورم و تلخ و گزنده مثل نیش؟

حال چشمانم ابری است؟ باز به توچه!


حوصله ام سر برده ای .. کی می روی؟

حال من خوب نیست و سودایی ندارم؟ به توچه!


پ.ن: :) ... :|


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

دوره همی های فامیلی

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

هیس!

دستان پرتوان برس به داد منِ .. منِ چی؟! خسته؟ شاد؟ منتظر؟ .. دستهای عزیزم! شمارا ب دستبندهای بافتنی، قسم میدهم ک چند دقیقه یخ نکنید .. تا دسته جمعی و همراه پنج انگشت بنشینید روی صورت کسی .. روی صورت شخصی ک با خونسردی تمام می گوید "به قولِ جناب خان ... " د آخه آدم حسابی! چرا نمی فهمی؟؟ نگاه کردن ب او حرام است چه برسد ب اینکه انقدر صمیمی جلوه کنی ک نقل قولهایش را بکار ببری؟؟ حق الناس است! او حق من ک نه! حق تمام دخترهایی ست ک گوشهایشان جز صدای بم او، صوت دیگری را نمی پذیرد! حتی اگر در خانه کسی داد بزند "ته دیگ سیب زمینی" دنبالش نمی روند ک نمی روند! او حق ماست! و بیشتر از همه ، من!! من دختر منصفی هستم ..برایش اشک ریختیم .. خون دل خوردیم ولیجان مادرت حتی اگر سایز کفشش را میدانی هم طوری چنان نده ک انگار خیلی باهم جورید!اصلا تو لیلا و او مجنون! ولی.. نگو.. جان همان کسی ک از او نقل قول میکنی خفه شو تا جای انگشتانم روی صورتت نمانده! خفه شو تا ته دیگ سیب زمینی ب تو هم برسد!!


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

بیایید حرف بگذاریم توی دهان این آقا ..

امیدِ مهربان شدنت در دلم جوانه زده .. هِی آقا؟! مگرمخالف طبیعت هستی ک پایمالش میکنی؟
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

لبخند بزن هنوز، این شکستگی ها شکستگی نیست ..

و من پیرزن جوانی هستم ،

با دلی شکسته تر از تکه های ظروف چینی جهیزیه ام !


پ.ن:شکستگی یعنی

دلت

جیرینگ

جیرینگ

پایین بریزد

با هر قدمی که برمی داری

(مهدیه لطیفی)


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان