و آن تسبیحِ دور گردنش.
و آن تسبیحِ دور گردنش.
و آن تسبیحِ دور گردنش.
الغوث الغوث خلصنا من النارِ فِقْدانهِ، یا رب!
و آن تسبیحِ دور گردنش.
و آن تسبیحِ دور گردنش.
و آن تسبیحِ دور گردنش.
الغوث الغوث خلصنا من النارِ فِقْدانهِ، یا رب!
من و خودم حالمان خوب نیست. همه کارهایمان مانده. حوصله نداریم و گرسنهایم. عاقبت، همه دست به کار میشوند. عروس، تکانی به کمرش میدهد و از گلدانش بیرون میآید و بدونِ اعتراض به حرفهای مادرشوهر، آبپاش را پر میکند و توی حلقم آب میریزد. شیشه پاککن از کابینتِ زیرِظرفشویی بیرون میآید و روزنامهها را روی صورتم میکشد. قابلمه، دستم را گرفته و میاندازدم توی دیگ. کسی دارد با پارچ، آب جوش میریزد روی صورتم. کسی دارد من و خودم را غرق میکند.
من که کاری به کارِ کسی نداشتم. نشسته بودم یک گوشه و غصه خودم را میخوردم. درد و بلایت را توی سرم میزدم و گریه میکردم. چه شد که وسطِ اینها عروسی کردی؟ کدام قسمتِ زندگیام بود؟ آن تکهاش که مامان پا به پایم گریه میکرد یا وقتی از زور گریه و بیجانی، لیز خوردم و افتادم کفِ زمین؟
هم دوست دارم برای خودم و خودت کاری کنم، هم نمیدانم چکار! مثل دانشآموزی که فردا امتحان شیمی دارد ولی چیزی بلد نیست.
بذار بگم چقد خوبی
چقد نجیب و آقایی
چقد گفتن تو ناپاکی
چقد این حرفشون چرته
بذار بگم چقد ماهی
چقد عزیز و دل پاکی
چقد چنان و بهمانی
چقد این گفتنش سخته
+
بذار بگم نبودِ تو
کاری نکرده با دنیام
هنوز گلامو آب میدم
هنوزم عاشقِ پاندام
هنوز گلامو آب میدم
هنوزم شمعدونی تنهاس
هنوزم چشم به راهه اون
چقد شبیه ما دوتاس
نمیدونم تو توو فکرت
کسی دیگه رو جا دادی؟
یا هنوزم مثل قبلنا
فقط به یکی وا دادی؟!
واسش گل هم بخر..چندتا!
خسیس نشی جلو مردم
بگم ها! آبرو دارم!
جلو دلم .. جلو مردم ..
اصن بگذر از این حرفا!
بذار بگم چقد بد بود
چقد پات گریه کردم من
چقد تُنِ صدات بم بود
بذار بگم که بعد از اون
چقد ناله، فغان کردم
چقد حالم بده امروز
چقد من اشتباه کردم
بذار بازم بگم شاید
ببخشی کلِ حرفهارو
ببخشی کلِ اون روزو
ببخشی من و غمهارو
ببخش من رو .. نتونستم
بگیرم دستشو تا اون
نخوابونه زیر گوشت
چقد غمگینه دنیامون
هنوز هست جای انگشتاش؟
هنوز بغض صدات تلخه؟
هنوز هر دختری وقتی
به پات میمونه خوشبخته؟
چقد دلگیرم این روزا
چقد حالِ دلم زاره
هنوز منو نمیدن بِت؟
هنوز دلم گرفتاره ..
| سما سعیدی نیا |