دیگه گه خوری نکن دوست عزیز. یا کم بخور.

اینایی که میرن پشت سر آدم پیش چندنفر دیگه حرف میزنن و بعدش میان حلالیت میگیرن، انتظار دارن ما یه کف واسه درجه ی خلوص نیتشون براشون بزنیم و بگیم "اصلا من گه خوردم که باعث شدم پشت سرم غیبت کنی" ؟ کو اون مدالهای من، یکی بندازم گردن این دوستمون.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

You shouldn't be here

I realized something today
I'm a non-person, Sarah
You shouldn't be here. I'm not here.
You may see me,
but I'm hollow

Detachment - 2011
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

دیر است گالیا *

انقدر هی خودم رفتم و باز خودم با خودم حرف زدم و برگشتم، که هیچوقت جدی‌ام نگرفتی. دوست داشتم فکر کنی داری مرا از دست می‌دهی. سراغم را از دوستهایم بگیری. ولی آنها را نمی‌شناسی. هر چیزی که دوست دارم را نمی‌شناسی جز خودت. خود لامصبت را خوب می‌شناسی برای همین می‌دانی هردفعه برمی‌‌گردم. می‌دانی دلم طاقت نمی‌آورد. می‌دانی تا یک دختر سمتت می‌آید سریع باید بیایم سمتت که نشانش بدهم من را داری. ولی این‌بار، این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. فقط نمی‌دانم چند روز که بگذرد جدی می‌گیری که دیگر نیستم؟ آخرین بار سه روز طول کشید. امروز روز پنجم بود و تو پیام دادی کم لوس بازی دربیاورم. می‌خندم و پیامت را پاک می‌کنم. چند روز بگذرد جدی می‌گیری که دیگر نیستم؟


دیر است گالیا

در گوش من فسانه دلدادگی مخوان

دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه

[هوشنگ ابتهاج] *

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

به خواب نیز نمی‌بینمش .. چه جای وصال *

باور کنی یا نه .. توی شهر که هستی، حست می‌کنم. امروز بین اکسیژن و نیتروژن هوا، یک مولکول رفت توی ریه‌ام که قلبم با بغض داد زد بوی عطر تو را می‌دهد.


*حافظ

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

آدرین برودی چه خوش گفت.

باید یه سری پیش نیازها و آموزشها قبل از اینکه کسی بخواد پدر یا مادر بشه برای افراد قرار بگیره.


Detachment

2011


+ فیلم امروز .. بین روزمرگی ها

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

گویند که یارِ دگری جوی و ندانند / بایست که قلب دگری داشته باشم *

هی می‌خواهم خودم را از تو بگیرم. بدانی بدون من چه می‌شود و به رویم‌نیاوری هیچ چیز خاصی نمی‌شود. به خودم قول میدهم جواب حرفهایت را سرد بدهم. دیر نگاهت کنم‌. نخندم. از سیر تا پیاز روزم را برایت تعریف نکنم. برای یک لقمه بیشتر سالادالویه از سر و کولت بالا نرم. ولی ته تهش برگشتی گفتی تغییر کرده‌ام و اینطوری بیشتر بهم می‌آید. خیلی نامردی. یک لقمه بیشتر سالادالویه چی بود که تغییر بهتری محسوب شد؟


*عماد خراسانی

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی

هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای/ با هر قدم که دور شدی، استخوان شکست *

مسئله اینه که من نمی‌تونم مثل تو حمایتت کنم. بلد نیستم مثل خودت پشتت باشم. سینه سپر کنم برای بدخواهات. صدامُ بندازم توی کله‌م و بگم ناراحتت نکنن وگرنه ... یه مسئله‌ی دیگه اینه که بعد از "وگرنه" حرفی ندارم. کاری از دستم برنمیاد. ته تهش بیام آستین پیرهن سبزآبیتُ بگیرم بکشم سمت خودم و بگم "جون من خودتُ اذیت نکن" و از کی تا حالا جونم برای تو مهم بوده؟


* احسان افشاری

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی

قطره باشی قد دریا میشم

اگه غرقم بشم
تورو به ساحل میرسونم

از قفلی این روزام
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

سر صبی آخه؟

اینکه تو این وضعیت و این حجم از اطلاعاتم رفتم منابع  کنکور ارشد رو نگاه میکنم نشون میده چقد خرم و خوش خیال و بازم خر.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید

من جمله خودم.

آدم هایی که اعتقاد به معجزه دارن .. آخرش بدجوری زمین میخورن.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان